یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس استان زنجان می‌گوید: صدای انفجارها بلند بود. دم گوشش داد زدم: «محمد! توپخانه، مارو پشتیبانی نمیکنه. از بُردش خارج شدیم.» متن کامل این خاطره را در نوید شاهد زنجان بخوانید.


به گزارش نوید شاهد زنجان، محمد قمری نژاد یکی از رزمندگان زنجانی در یکی از خاطرات دوران دفاع مقدس خود روایت می‌کند؛

گوشی را به بیسیم چی دادم و نیم خیز سمت «محمد کریمی» رفتم. صدای انفجارها بلند بود. دم گوشش داد زدم: «محمد! توپخانه، مارو پشتیبانی نمیکنه. از بُردش خارج شدیم.»

سرش را به عقب چرخاند.

- برید جلو، من با خمپارۀ120 پشتیبانی تون میکنم.

کم مانده بود به تنگۀ «رقابیه» شوش برسیم. دشمن به ما نزدیک بود. با سیزده تانک و هفده نفربر، به تیپ زرهی دشمن حمله کردیم. بدون اطلاع فرمانده گردان، با دستور من و «علی جُمهری»

محمد مسئولیت خمپاره را بر عهده داشت. سر و صداها که کمتر شد، به فرمانده گردان آقای «دولت آبادی» بیسیم زدم و گفتم: «ما تپه های مشرف به دشت چنانه رو تصرّف کردیم، دشمن پایین تپّه مونده.»

- شما با اجازه کی رفتید جلو؟

عصبانی بود.

جواب دادم: «سرهنگ هیچ اتفاقی نیفتاده. حتی یه قطره خون هم از دماغ کسی نیومده. فقط پاشنۀ پای جمهری کمی آسیب دیده.»

صدای سرهنگ نامفهوم بود. داد زدم: «فقط یکی رو بفرستید بیاد دنبال جمهری. تمام!»

گوشی را به بیسیم چی دادم و رفتم نزدیک علی. روی تخته سنگی نشسته بود. من را که دید گفت: «بچه ها میگن اسم این تپّه رقابیه نیست. اسمش تپۀ قمره، قمری نژاد!»

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده